پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
10 سخن زیبای لِئو تولستوی1
نوشته شده در سه شنبه 17 شهريور 1394
بازدید : 172
نویسنده : محمد مهدی بهرامی

 

توجه:لطفا برای حمایت از ما اینجا را کلیک کرده

 

ودر پنجره ای که باز میشود 15 ثانیه صبر کنید

  

سپس گزینه یه رد کردن تبلیغات را در بالای صفحه بزنید

 

بعدپنجره ی باز شده را ببندید.15 ثانیه

 

وقت شمارا نمیگیرد.متشکرم.

این ادعا که حکومت نماینده مردم است،رویای پوچ و باطلی است. تولستوی

 

در دنیا لذتی که با لذت مطالعه برابری کند ، وجود ندارد. تولستوی

 

عشق ورزیدن کافی است ،آنگاه همه چیز لذت بخش است. تولستوی

 

دوست داشتن رحمت است .مورد محبت قرار گرفتن ،خوشبختی است. تولستوی

 

مردان بلند نام و با آوازه هرگز نمیمیرند ،زیرا که گورشان قلوب نسلهای آینده است.تولستوی

 

کسي از دانش خود برخوردار مي شود که به دانش خود عمل کند.تولستوی

 

نيکي همه چيز را مغلوب ميکند و خودش هرگزمغلوب نمي شود.تولستوی

 

انسان تنها برای نیكی كردن آفریده شده است.تولستوی


بدون دانستن اینکه کیستم وچرا اینجا هستم ، زندگی ناممکن است.تولستوی


بشر تا زمانی که زندگی را به عنوان چیزی مقدس باور نداشته باشد و به همنوعان خود به چشم برادر نگاه نکند، زندگی دیگران را تباه خواهد کرد. تولستوی


:: موضوعات مرتبط: 10سخن1 , ,
:: برچسب‌ها: سخن زیبای لِئو تولستوی ,



10 سخن گابریل گارسیا مارکز1
نوشته شده در سه شنبه 17 شهريور 1394
بازدید : 162
نویسنده : محمد مهدی بهرامی

توجه:لطفا برای حمایت از ما اینجا را کلیک کرده

 

ودر پنجره ای که باز میشود 15 ثانیه صبر کنید

  

سپس گزینه یه رد کردن تبلیغات را در بالای صفحه بزنید

 

بعدپنجره ی باز شده را ببندید.15 ثانیه

 

وقت شمارا نمیگیرد.متشکرم.

انسان تنها زمانی حق دارد به انسانی دیگر از بالا به پائین بنگرد که ناگزیر است او را یاری رساند تا روی پای خود بایستد. گابریل گارسیا مارکز

 

 رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم دوست داشته باشیم گابریل گارسیا مارکز

 

ترسوی حقیقی از پرواز نمیترسد ،بلکه آن کس که با ترس پرواز را یاد میگیرد ، ترسو است .گابریل گارسیا مارکز

 

مرگ از پیری نمی آید ، بلکه با فراموشی می آید !گابریل گارسیا مارکز

 

برای عشق مبارزه کن ولی هرگز گدایی نکن.گابریل گارسیا مارکز

 

دوستت دارم نه بخاطر شخصیت تو، بلکه بخاطر شخصیتی که من هنگام با تو بودن پیدا میکنم. گابریل گارسیا مارکز

 

 اگر کسی آنطور که میخواهی دوستت ندارد، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد. گابریل گارسیا مارکز

 

دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند. گابریل گارسیا مارکز

 

بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید. گابریل گارسیا مارکز

 

هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی، چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو شود. گابریل گارسیا مارکز


:: موضوعات مرتبط: گابریل گارسیا مارکز , 10سخن1 , ,
:: برچسب‌ها: سخنان زیبای گابریل گارسیا مارکز , ,



10سخن زیبای ویکتور هوگو 1
نوشته شده در سه شنبه 17 شهريور 1394
بازدید : 193
نویسنده : محمد مهدی بهرامی

توجه:لطفا برای حمایت از ما اینجا را کلیک کرده

 

ودر پنجره ای که باز میشود 15 ثانیه صبر کنید

  

سپس گزینه یه رد کردن تبلیغات را در بالای صفحه بزنید

 

بعدپنجره ی باز شده را ببندید.15 ثانیه

 

وقت شمارا نمیگیرد.متشکرم.

به کسی عشق بورز که لایق عشق تو باشد نه تشنه عشق ... چون تشنه عشق روزی سیراب می شود.ویکتور هوگو

 

 مانند پرنده باش که روی شاخه سست و ضعیف لحظه ای می نشینید و آواز میخواند و احساس میکند که شاخه می لرزد ،اما به آواز خواندن خود ادامه می دهد زیرا مطمئن است که بال و پر دارد.ویکتور هوگو

 

بیش از آنکه خزان از راه برسد ، از هر بهار بهره مند شو .ویکتور هوگو

 

زندگی شما از زمانی آغاز میشود که افسار سرنوشت خویش را در دست گیرید.ویکتور هوگو

 

چقدر باشکوه است که دوستت بدارند و به مراتب باشکوه تر است که دوست بداری!ویکتور هوگو

 

بدون دادگری هیچگونه پیش داوری درست نیست.ویکتور هوگو

 

در نوشتن از آنچه دیگران نوشته اند ، نباید یاری خواست ،بلکه از جان و دل خویشتن است که باید یاری جست.ویکتور هوگو

 

اگر انسان بتواند رنج را نیز به مانند شهری ترک گوید،می تواند خوشبختی را از سر گیرد.ویکتور هوگو

 

ازدواج چیز شگفت آوری است،گاه شیران را روباه و گاه روبهان را شیر میکند.ویکتور هوگو

 

جان آدمی چه اندوهگین است ،هنگامی که اندوهش از عشق است.ویکتور هوگو

 


:: موضوعات مرتبط: ویکتور هوگو , 10سخن 1 , ,
:: برچسب‌ها: سخنان ویکتور هوگو , ,



معرفی رمان بینوایان
نوشته شده در سه شنبه 17 شهريور 1394
بازدید : 158
نویسنده : محمد مهدی بهرامی

توجه:لطفا برای حمایت از ما اینجا را کلیک کرده

 

ودر پنجره ای که باز میشود 15 ثانیه صبر کنید

  

سپس گزینه یه رد کردن تبلیغات را در بالای صفحه بزنید

 

بعدپنجره ی باز شده را ببندید.15 ثانیه

 

وقت شمارا نمیگیرد.متشکرم.

 

 

به تشریح بی‌عدالتی‌های اجتماعی و فقر و فلاکت مردم فرانسه می‌پردازد، همان عوامل و محرک‌های اجتماعی که منجر به سقوط ناپلئون سوم شد.

انحصار توزیع قدرت و ثروت در دست خانواده فاسد سلطنتی که از مشکلات جامعه فرانسه کاملاً بی‌اطلاع بودند، سبب ایجاد معضلات اقتصادی و اجتماعی در جامعه فقیر فرانسه شد و انقلاب فرانسه ناشی از همین تحولات زیرساخت‌های اجتماعی جامعه فرانسه بود. ویکتور هوگو در خلال پردازش شخصیت‌های داستان و روانشناسی آنها، نحوه درگیری و دخالت آنان را در این نهضت اجتماعی و توده‌ای نشان می‌دهد.


:: موضوعات مرتبط: ویکتور هوگو , معرفی رمان بینوایان , ,
:: برچسب‌ها: معرفی رمان بینوایان , ,



معرفی رمان صدسال تنهایی
نوشته شده در سه شنبه 17 شهريور 1394
بازدید : 451
نویسنده : محمد مهدی بهرامی

توجه:لطفا برای حمایت از ما اینجا را کلیک کرده

 

ودر پنجره ای که باز میشود 15 ثانیه صبر کنید

  

سپس گزینه یه رد کردن تبلیغات را در بالای صفحه بزنید

 

بعدپنجره ی باز شده را ببندید.15 ثانیه

 

وقت شمارا نمیگیرد.متشکرم.

“صد سال تنهایی” عنوان رمانی به زبان اسپانیایی نوشته نویسنده مشهور “گابریل گارسیا مارکز”  است که چاپ نخست آن در سال ۱۹۶۷ در آرژانتین با تیراژ ۸۰۰۰ نسخه منتشر شد.
این کتاب در مدتی کوتاه شهرتی جهانی پیدا کرد و به ۲۷ زبان دنیا ترجمه شد .
“صد سال تنهایی” حاصل ۱۵ ماه تلاش و کار “گابریل گارسیا مارکز” است که به گفته ی خود در تمام این ۱۵ ماه خود را در خانه حبس کرده بوده است!
در این رمان به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا پرداخته شده است که نسل اول آن‌ها در دهکده‌ای به نام ماکوندو ساکن می‌شود.داستان از زبان سوم شخص حکایت می‌شود. سبک این رمان رئالیسم جادویی است.مارکز با نوشتن از کولیها از همان ابتدای رمان به شرح کارهای جادویی آنها می‌پردازد و شگفتی های مربوط به حضور آنها در دهکده را در خلال داستان کش و قوس می‌دهد تا حوادثی که به واقعیت زندگی در کلمبیا شباهت دارند با جادوهایی که در این داستان رخ می‌دهند ادغام شده و سبک رئالیسم جادویی به وجود آید.ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیت های داستان به جادویی شدن روایت ها می افزاید.


:: موضوعات مرتبط: گابریل گارسیا مارکز , معرفی رمان صد سال تنهایی , ,



معرفی کتاب جنگ و صلح
نوشته شده در سه شنبه 17 شهريور 1394
بازدید : 151
نویسنده : محمد مهدی بهرامی

توجه:لطفا برای حمایت از ما اینجا را کلیک کرده

 

ودر پنجره ای که باز میشود 15 ثانیه صبر کنید

  

سپس گزینه یه رد کردن تبلیغات را در بالای صفحه بزنید

 

بعدپنجره ی باز شده را ببندید.15 ثانیه

 

وقت شمارا نمیگیرد.متشکرم.

رمان «جنگ و صلح» اثر «لئون تولستوى» اوضاع تاریخی واجتماعی روسیه را در سالهای ۱۸۰۵ تا ۱۸۲۰ به تصویر میکشد. یعنی یک فاصله زمانی پانزده ساله از زندگی قهرمانان خود را دربر میگیرد. وقایع این رمان، بر بستر دو جنگ بزرگ بین روسیه‏تزاری به سرکردگی «تزار الکساندر» و دولت فرانسه به رهبری «ناپلئون بناپارت»، و یک دوره فترت کوتاه بین این دو جنگ، جریان ‏دارد. کتاب حاضر به نقد و بررسی این رمان که به عنوان ابر اثر «تولستوى» شناخته شده است، میپردازد. در ابتدای کتاب‏ خلاصه ‏ای از قصه ارائه شده و در پی آن نویسنده تمام اجزاء داستان: شخصیتها، ساختار، نثر و پرداخت، درونمایه، را مورد بررسی و نقد قرار میدهد.


:: موضوعات مرتبط: لئو تولستوی , معرفی کتاب جنگ و صلح , ,



معرفی رمان داستان دو شهر
نوشته شده در سه شنبه 17 شهريور 1394
بازدید : 139
نویسنده : محمد مهدی بهرامی

توجه:لطفا برای حمایت از ما اینجا را کلیک کرده

 

ودر پنجره ای که باز میشود 15 ثانیه صبر کنید

  

سپس گزینه یه رد کردن تبلیغات را در بالای صفحه بزنید

 

بعدپنجره ی باز شده را ببندید.15 ثانیه

 

وقت شمارا نمیگیرد.متشکرم.

استان دو شهر رمانی نوشته چارلز دیکنز است که داستانش در لندن و پاریس، قبل و در طول انقلاب فرانسه رخ می‌دهد. این رمان با فروش ۲۰۰ میلیون نسخه در جهان، به همراه کتاب شازده کوچولو (به زبان فرانسوی)، پرفروشترین کتاب‌های تک‌جلدی جهان در تمام دوران‌ها است. همچنین این کتاب پرفروش‌ترین کتاب تک‌جلدی انگلیسی‌زبان دنیا و یکی از مشهورترین عناوین در ادبیات داستانی است. این داستان جوانی کشاورززاده را تحت تعالیم اشرافیگرائیهای فرانسوی در سالهای منتهی به انقلاب، و خشونتهای انقلابیون را نسبت به اشراف سابق، در سالهای اول انقلاب فرانسه به تصویر می‌کشد. در این جریانات ماجرای چند نفر دنبال می‌شود، از همه مهمتر چارلز دارنه، اشرافی فرانسوی سابق که علی‌رغم ذات خوبش، قربانی هیجانات ضد تبعیض انقلاب می‌شود و سیدنی کارتن، وکیلی بریتانیایی که فراری است و تلاش می‌کند زندگی ناخوشایندش را با عشق به همسر دارنه، لوسی مانه نجات دهد. این رمان در چاپ‌های هفتگی و به تدریج منتشر شد. اولین کتاب این رمان در سال ۱۷۷۵ اتفاق می افتد . جارویس لری کارمند بانک تلسون به پاریس سفر می کند که دکتر الکساندر مانت را در سفر بازگشت به خود به لندن بیاورد. او لوسی مانت ۱۷ ساله را ملاقات می کند و برای او فاش می سازد که پدر او نمرده است در عوض ۱۸ سال است که در زندان باستیل زندانی می باشد. آن ها به مناطق سطح پایین پاریس می روند و موسیو دفارژ را ملاقات می کنند که پیش از بازداشت دکتر مانت خدمتکار او بود. در ابتدای ملاقات آن ها با مانت، وی دختر خود را نمی‌شناسد انگلستان باز می گردد


:: موضوعات مرتبط: چالز دیکنز , معرفی رمان داستان دو شهر , ,
:: برچسب‌ها: معرقی کتاب داستان دو شهر , ,



زندگی نامه چالز دیکنز
نوشته شده در سه شنبه 17 شهريور 1394
بازدید : 180
نویسنده : محمد مهدی بهرامی

توجه:لطفا برای حمایت از ما اینجا را کلیک کرده

 

ودر پنجره ای که باز میشود 15 ثانیه صبر کنید

  

سپس گزینه یه رد کردن تبلیغات را در بالای صفحه بزنید

 

بعدپنجره ی باز شده را ببندید.15 ثانیه

 

وقت شمارا نمیگیرد.متشکرم.

«چارلز دیکنز» در هفتم فوریه 1812، در «پورتس موث» انگلستان به دنیا آمد‌. وی دومین فرزند از هشت فرزند «الیزابت دیکنز» و «جان دیکنز» بود‌. سالهای اولیه زندگی‌ دیکنز به صورت داستان بوده است‌.

او خود را پسری کوچک و نه چندان تحت مراقبت می‌پنداشت و بیشتر وقت خود را در بیرون از خانه می گذراند. دیکنز به شکلی سیری ناپذیر و با علاقه‌ای خاص، رمانهای «توبیاس اسمولت»‌ و «هنری فیلدینگ» را می‌خواند. خانواده‌ دیکنز تا حدودی ثروتمند بودند و او برای مدتی در مدرسه‌ خصوصی «ویلیام گیلز‌» آموزش دید. اما این دوران رفاه ناگهان به سر آمد؛ زیرا پدرش پول زیادی را صرف امور تفریحی و حفظ موقعیت اجتماعی‌ خود نمود و سرانجام به علت بدهی، در زندان بدهکاران لندن، «‌مارشالسی‌»، زندانی شد.
دیکنز در سن 12 سالگی فکر می­کرد که به اندازه‌ کافی بزرگ شده است. از این رو در کارخانه‌ قایق‌سازی مشغول به کار شد. او روزانه ده ساعت کار می کرد و با شش شلینگی که در هفته دریافت می نمود، مجبور بود کرایه خانه را بپردازد و به خانواده‌اش که به همراه پدر در زندان مارشالسی بودند، کمک کند.
بعد از مدتی، موقعیت مالی خانواده به واسطه‌ پولی که از خانواده‌ پدرش به ارث رسید، بهبود یافت. با وجود این، مادر چارلز به دلیل بدهی خود به کارخانه‌، او را از کار در آن محیط باز نداشت و البته، دیکنز هم هرگز مادرش را نبخشید؛ دلخوری و رنجش دیکنز از موقعیتی که در آن زندگی می‌کرد، درون‌مایه اصلی آثار او را شکل ‌داد. در این ارتباط دیکنز در رمان خود با نام «‌دیوید کاپرفیلد‌» - که به روشنی به شرح زندگی نویسنده می‌پردازد ‌- نوشته است :
«‌برای من هیچ‌گونه پند‌، تشویق‌، دلداری‌، یاری و حمایتی از سوی هیچ کس وجود نداشت؛ به گونه ای که امیدوار بودم زودتر به بهشت بروم‌».
در ماه می سال 1827، دیکنز در اداره‌ الیس و بلکمور به عنوان کارمند حقوق شروع به کار کرد‌. او از زمانی که دانشجوی سال آخر بود، استعداد وکیل شدن را داشت؛ حرفه‌ای که بعد‌ها در بسیاری از آثارش، تنفر خود را از آن نشان داد‌. وی در سن 17 سالگی به عنوان تند‌نویس در دادگاه مشغول به کار شد.
در سال 1830، دیکنز اولین عشق خود «ماریا بیدنل»‌ را ملاقات کرد؛ کسی که مدل شخصیت «دورا‌» در رمان «‌دیوید کاپرفیلد‌« بود. سرانجام، رابطه‌ عشقی آنها با نارضایتی خانواده‌ دورا روبرو شد. دیکنز در سال 1834‌، حرفه‌ روزنامه‌نگاری را در پیش گرفت‌. او از بحث‌های مجلس گزارش تهیه می‌کرد و با سفر به تمام نقاط کشور، پیکار‌های انتخاباتی را پوشش می داد‌.
وی در سال 1836 با «کاترین تامپسون هوگارتس»‌ دختر «جورج هوگارتس»‌ ویراستار روزنامه عصر (evening chronicle‌) ازدواج کرد‌؛ ازدواجی که ثمره آن، ده فرزند برای چارلز دیکنز و همسرش بود.
دیکنز برای مدت کوتاهی در خارج از انگلستان ( ‌1844 در ایتالیا و 1846 در سوئد) ساکن شد و پس از آن، فعالیتهای خود را را با نوشتن رمانهای «‌دیوید کاپرفیلد» (1849-50‌)، «‌خانه‌ متروکه» (1852-53)‌، «‌دوران سختی» (1854‌)، «دوریت کوچک» (1857‌‌)، «‌افسانه‌ دو شهر» (1859) و «‌انتظار بزرگ» (1861) ادامه داد. وی همچنین ناشر، ویراستار و یکی از نویسندگان اصلی روزنامه های «‌رواواژه» (1850- 59) و «تمام سال» (1858 –70‌) بود‌.
دیکنز در سال 1858 از همسرش جدا شد‌. در آن زمان، طلاق بویژه برای شخص مشهوری چون او، امری غیر قابل تصور بود؛. به همین دلیل، وی همسرش را به مدت بیست سال در خانه خود نگاه داشت؛ تا اینکه همسرش فوت کرد و در طول این مدت، در اماکن عمومی وانمود می کردند که با یکدیگر مشکلی ندارند.
 
رمانهای چارلز دیکنز با وجود دارا بودن تمامی ویژگیهای یک رمان موفق، به تفسیر و نقد جامعه نیز می‌پردازند. دیکنز یک منتقد خشمگین نسبت به مسایلی همچون فقر و طبقه‌بندی‌های جامعه‌ مربوط به زمان سلطنت «ملکه ویکتوریا» بود. او در تمامی آثارش‌، تمرکز خود را بر انسانهایی با ویژگیها و شیوه‌ زندگی مشترک قرار می دهد. دومین رمان دیکنز‌ به نام «الیور تویست» (‌1839‌)‌ با توصیف هایش از فقر و جنایتهای شهری، خوانندگان را شوکه کرد و به ارائه تصویری شفاف و حقیقی از فضای کثیف لندن پرداخت. پس از آن با نشان دادن شرایط غم‌انگیز فاحشه ای به نام «نانسی‌»،   تصویری از مرام انسانی چنین زنانی را در ذهن عموم خوانندگان بر جای گذاشت؛‌ زنانی که تا قبل از آن، مایه‌ بدبختی و تأسف تلقی می‌شدند؛ که نتیجه‌ سیستم اقتصادی و طبقه‌بندی ویکتوریایی بود.
 
دیکنز در بیشتر داستانهایش با استفاده از شخصیت‌های آرمان‌گرا و عاطفی که در تضاد با واقعیت‌های زشت جامعه است‌، به توصیف رویدادها می پردازد. برای مثال، صحنه‌ مرگ نل کوچک در رمان «‌فروشگاه عجایب قدیمی» به طور باور نکردنی، خوانندگان معاصر را تحت تاثیر قرار می دهد. «چسترتون‌» نویسنده‌ انگلیسی در این مورد می‌گوید :
«‌این مرگ نل کوچک نیست‌، بلکه زندگی اوست‌؛ چیزی که من به آن اعتراض[*] دارم».
چارلز دیکنز در رمان «الیور تویست»‌، تصویر پسری جوان و آرمانگرا  را به نمایش می گذارد که از سرشت بسیار خوبی برخوردار است؛ به گونه ای که ارزشهای اخلاقی‌اش هرگز تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد.
دیکنز در بیشتر رمانهایش تمرکز خود را بر شخصیتی آرمانگرا قرار می دهد؛ مانند «سامرسون» در خانه‌ متروکه و «دوریت»‌ در دوریت کوچک. این آرمانگرایی، تنها به روشنگری و برجسته کردن هدف اصلی دیکنز که نشان دادن وضعیت تاسف بار جامعه است، کمک می‌کند. او در رمانهای خود، به واقعیت‌های اجتماعی نیز می‌پردازد.
دیکنز از اتفاقات غیر قابل پیش‌بینی هم استفاده می‌کند ‌(‌برای مثال، در رمان الیور تویست ناگهان مشخص می‌شود که او برادر‌زاده‌ گمشده‌ خانواده‌ای از طبقه‌ ثروتمند است و به طور ناگهانی، از خطر دسته‌ جیب‌برها نجات پیدا می کند)‌. این پیشامدهای غیر منتظره، محور اصلی رمانهای قرن هجدهم همچون «هنری فیلدینگ» بودند؛ رمانهایی که دیکنز بسیار دوست داشت. از نظر او این پیشامدها تنها وسیله‌ای برای طرح مسئله و نوشتن داستان نبود، بلکه به عنوان نشانه ای از انسانیت به شمار می رفت. وی بر این باور بود که سرانجام، این خوبی است که برنده می‌شود؛ آن هم از راههای غیر منتظره‌.

در اغلب داستانها، شرح حالی از زندگی‌ خود نویسنده نیز به چشم می خورد، اما در مورد دیکنز، این امر بسیار برجسته و قابل توجه است؛ اگرچه او در تلاش است تا آنچه را که خود، گذشته­ ننگین می‌داند، افشا نکند‌، «دیوید کاپرفیلد» یکی از نزدیکترین شخصیت‌ها به خود نویسنده است‌. صحنه‌های «خانه­ متروکه»، برگرفته از مشاجره های تمام نشدنی دادگاه و بحث‌های حقوقی حاصل از آن در دوره‌ ای است که دیکنز، منشی دادگاه بوده است. خانواده‌ دیکنز به دلیل فقر به زندان فرستاده شدند؛ داستان مشترکی که در بسیاری از کتابهایش وجود دارد. جزئیات زندگی در زندان «مارشالسی» که در رمان «دوریت کوچک» آمده، به دلیل تجربه های خود دیکنز از این موقعیت است‌. نل کوچک در رمان «فروشگاه عجایب کهنه»، تصویری را از خواهر زن دیکنز به نمایش می گذارد. پدر «نیکلاس نیکل بای» نیز به احتمال زیاد، پدر خود دیکنز است؛ همانگونه که خانم «نیکل بای» شبیه مادرش است. شخصیت پرافاده و مغرور «پیپ» در رمان «انتظار بزرگ»، شباهتهای نزدیکی با خود نویسنده دارد‌. دیکنز از تجربه های دوران کودکی‌اش استفاده می کرد؛ اما از وجود آنها خجالت زده بود و نمی‌خواست فاش کند که آنها را در زندگی کثیفی که فقر برایش ساخته بود، تجربه کرده است. شش سال بعد از مرگ دیکنز، «جان فارستر»،‌ زندگینامه‌ او را منتشر کرد‌. گذشته‌ ننگین او در دوران ویکتوریایی‌ می‌توانست شهرت و آوازه اش را لکه‌دار کند‌؛ همان‌گونه که برای تعدادی از شخصیت‌های رمان‌هایش، این اتفاق افتاد؛ و شاید این چیزی بود که خود دیکنز از آن می‌ترسید‌.


:: موضوعات مرتبط: چالز دیکنز , زندگی نامه , ,
:: برچسب‌ها: زندگی نامه چالز دیکنز ,



زندگی نامه لئو تولستوی
نوشته شده در سه شنبه 17 شهريور 1394
بازدید : 211
نویسنده : محمد مهدی بهرامی

توجه:لطفا برای حمایت از ما اینجا را کلیک کرده

 

ودر پنجره ای که باز میشود 15 ثانیه صبر کنید

  

سپس گزینه یه رد کردن تبلیغات را در بالای صفحه بزنید

 

بعدپنجره ی باز شده را ببندید.15 ثانیه

 

وقت شمارا نمیگیرد.متشکرم.

«لئو تولستوی» در خانواده ای اشرافی و ثروتمند، در دهکده یاسنایا پالیانا در 160 کیلومتری جنوب مسکو متولد شد. او مادرش را در دو سالگی و پدرش را در نه سالگی از دست داد و زیر نظر دیگر افراد خانواده و مربیان خارجی تربیت یافت.
وی در سال 1844 در دانشگاه به تحصیل زبان های شرقی و حقوق پرداخت و در 1847، بی آنکه مدرکی به دست آورد، از ادامه تحصیل سر باز زد و پس از تقسیم املاک خانوادگی به خوشگذرانی پرداخت؛ اما روحیه ناآرام، او را به تجربه های گوناگون و متضاد کشاند. در 1851 برای دفاع از شهر سواستوپول به ارتش قفقاز پیوست. اولین اثر ادبی تولستوی مربوط به این دوره است؛ اثری سه بخشی که بخش اول آن به نام کودکی در 1852 ، بخش دوم آن به نام نوجوانی در 1854 و بخش سوم با عنوان جوانی در 1857 انتشار یافت. این اثر در حقیقت، زندگینامه نویسنده است که او را در چهره قهرمان کتاب نمایان ساخته و اندیشه ها و باورهایش را بیان می کند.
تولستوی به دلیل توجه ویژه ای که به آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان داشت، در سال 1857 به مدت پنج سال از کشورهای اروپای غربی و بزرگان اروپا مانند «چارلز دیکنز»، «ایوان تورگنف»، «فریدریش فروبل» و «آدلف دیستروِگ» دیدار کرد و پس از بازگشت به کشورش بر اساس تجربه های نو آموخته، دست به یک رشته اصلاحات آموزشی زد و در همین راستا به پیروی از ژان ژاک روسو، اقدام به تأسیس مدارس ابتدایی در روستاها نمود.    
تولستوی هیچگاه تفاوتی بین کودکان قایل نشد و دانش آموزان نخبه را از دیگران جدا نکرد تا درخورِ توان و استعداد هر کودکی، آموزش مناسب را به آنها ارزانی دارد. پس از اینکه مدارس از سوی اداره سلطنتی تزار تعطیل شد، تولستوی به فعالیت های فرهنگی و اهداف تربیتی مورد علاقه اش ادامه داد. او با انتشار کتاب های سرگرم کننده که ترکیبی از علوم طبیعی و انسانی و همچنین داستان های آموزشی بود، کودکان را با ارزش های اخلاقی، اجتماعی و معنوی آشنا نمود. میلیونها کودک روسی تا دهه دوم قرن بیستم با آموزش الفبای «لئو نیکلایویچ تولستوی»، سال اول دبستان را آغاز کردند. وی با بهره گیری از این روش توانست نقش مهمی را در جنبش اصلاحات آموزشی و ایجاد مدارس آزاد به گونه «سامرهیل» ایفا کند.
تولستوی در کتاب دیگری با عنوان «قصه های سواستوپول1855، به بیان زندگی خود در میان افسران ارتش و دلاوری های سربازان و دفاع رشیدانه آنان از شهر «سواستوپول» پرداخت.
در سال 1855، پس از سقوط شهر «سواستوپول»، تولستوی به «سن پترزبورگ» رفت و از آنجا به ملک شخصی خود در «یاسنایا پالیانا» بازگشت و از ارتش کناره گیری کرد. داستان بوران1856شب پرهیجانی را در میان برف وصف می کند و با بینش دقیق و هنرمندی خاص، خاطره های دوره کودکی را که به هنگام سفر از ذهن مسافر خواب آلود و نگرانی می گذرد با سبکی شفاف و گویا شرح می دهد. بوران بهترین اثر دوران جوانی تولستوی به شمار می رود. تولستوی در این سال ها دوباره به اروپا سفر کرد و در بازگشت از آنجا، هنگامی که فرمان آزادی غلامان و دهقانان از طرف تزار صادر شد، در ملک خود، مدرسه ای برای کودکان روستایی تأسیس کرد و برای آنها قصه های خواندنی بسیار نوشت.
تولستوی آمیزه ای از ویژگیهای ناسازگار بود؛ از یک سو دارای جسمی قوی و تمایلات حاد بود و از سوی دیگر از تمایلات جسمانی بیزار بود. او نمی توانست زندگی خود را با اندیشه اش سازگار کند؛ به گونه ای که می خواست باتقوا و پرهیزگار باشد، اما طبقه و خانواده اشرافی و پرتوقع او، لذت محرومیت را از او گرفته بود؛ می خواست لذت فقر را بچشد، اما نمی توانست خانواده اش را از لذتهای مادی و رفاه محروم کند؛ می خواست تنها بماند، اما بر تعداد پیروانش افزوده می شد.
در 1862 تولستوی با دختری به نام سوفیا که از پیش به او دل بسته بود، ازدواج کرد و اولین دوره زندگی مشترک را با نیکبختی و کامرانی گذراند که بعدها در کتاب «آنا کارنینا» به صورت زوج خوشبخت منعکس شده است. در 1862 کتاب قزاقها  منتشر شد که دربرگیرنده رویدادهای زندگی نویسنده به هنگام اقامت در خط دفاعی قفقاز است. این اثر چه از نظر هنری و چه از نظر بیان اصول باورهای تولستوی، شاهکار کوچکی به شمار می رود که نویسنده در آن مانند روسو، زندگی ساده را در دل طبیعت می ستاید و بیزاری خود را از مظاهر تمدن آشکار می سازد. در سفر دوم تولستوی به اروپا، برادرش در اثر بیماری سل درگذشت.

مرگ برادر تأثیر هولناکی بر تولستوی به جا گذاشت و با تحریک فکری او میان دو قطب مرگ و زندگی، الهام بخش وی در به تصویر کشیدن چهره وحشتناک مرگ در آثار مهمی چون «جنگ و صلح» و آنا کارنینا گردید. «جنگ و صلح» بزرگترین رمان در ادبیات روس و از مهمترین آثار ادبی جهان به شمار می آید.

تولستوی در این اثر مهم به شیوه ای بسیار کامل و برمبنای احساس بشردوستانه، رخدادهای اساسی زندگی از قبیل تولد، بلوغ، ازدواج، پیری، مرگ و جنگ و صلح را شرح داده است.کتاب جنگ و صلح همچون حماسه ای بزرگ از طرف منتقدان مورد ستایش فراوان قرار گرفت و با استقبال مردم روبرو شد. در این دوره، تولستوی با وجود شهرت و افتخاری که به دست آورد، دچار اضطرابی روحی شد که هرگز از آن رهایی نیافت. خود او درباره تغییر حالش می نویسد :
دوست داشتم مورد مهر و محبت قرار می گرفتم، فرزندان خوب داشتم و از سلامت و نیروی جسمانی و روحی برخوردار بودم و مانند دهقانی قادر به درو و ده ساعت کار مداوم و خستگی ناپذیر بودم. ناگهان زندگیم متوقف شد، دیگر میلی در من وجود نداشت، می دانستم که دیگر چیزی نیست که مورد آرزویم باشد، به گرداب رسیده بودم و می دیدم که چیزی جز مرگ پیش رویم قرار ندارد، من که آنقدر تندرست و خوشبخت بودم، احساس کردم که دیگر نمی توانم به زندگی ادامه دهم.
از آن پس تولستوی در ورای هر چیز، عدم را می دید و تحت تأثیر این ضربه روحی، همه چیز در نظرش رنگ باخت. حساسیت و دلبستگی او به چیزهای پرلطف زندگی، ناگهان به نفرت تبدیل شد و پیوسته به این مسأله می اندیشید که باید ساده زندگی کند و به مردم نزدیکتر شود.
تولستوی در هفتم نوامبر 1910 چشم از جهان فرو بست و برای آرامش روحش، هیچ گونه تشریفات مذهبی انجام نگرفت.شهرت و بقای تولستوی به دلیل داستانهایش بود. از آثار او می توان: «آناکارنینا»، «اعتراف» ، « حاجی مراد»، «اسیر قفقاز»، «نیروی جهل»، «رستاخیز»، «هنر چیست»، «آهنگ کرتزر»، «شیطان»،« یک تیر کشور دو زخ»، «تابش نور وظلمت»، «انتقام شوهر»، «زناشوئی ناپسند»، «میوه ها ی خرد»، «سه مرگ» و«دوسرباز» را نام برد .
فراوری:مصطفی همتی

 


:: موضوعات مرتبط: لئو تولستوی , زندگی نامه , ,
:: برچسب‌ها: زندگی نامه لئو تولستوی , ,



زندگی نامه گابریل گارسیا مارکز
نوشته شده در سه شنبه 17 شهريور 1394
بازدید : 197
نویسنده : محمد مهدی بهرامی

توجه:لطفا برای حمایت از ما اینجا را کلیک کرده

 

ودر پنجره ای که باز میشود 15 ثانیه صبر کنید

  

سپس گزینه یه رد کردن تبلیغات را در بالای صفحه بزنید

 

بعدپنجره ی باز شده را ببندید.15 ثانیه

 

وقت شمارا نمیگیرد.متشکرم.

 

گابریل گارسیا مارکز(به اسپانیایی: Gabriel José García Márquez )، بزرگترين نويسنده کلمبيا و نام‌آورترين نويسنده جهان و برنده جايزه ادبي نوبل سال 1982، در ششم ماه مارس 1928 ميلادي در دهکده آراکاتاکا در منطقه سانتامارياي کلمبيا متولد شد و تا سن هشت سالگي در اين دهکده نزد مادربزرگش زندگي ‌کرد.در سال 1935 به قصد زندگي با والدينش به شهر بارانکيا رفت و تحصيلات ابتدايي خويش را در مدرسه سيمون بوليوار به اتمام رساند 
در سال 1941 اولین نوشته هایش در روزنامه‌ای به نام خوونتود (Juventude) که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود ، منتشر شد.تحصیلات دبیرستانی او با وقفه روبه‌رو گشت و مارکر ، یک سال به سوکو رفت.در سال 1943 پس از پایان سال تحصیلی ، ساحل آتلانتیک را جهت رفتن به بوگوتا ترک کرد ودر این شهر در کنکوری جهت گرفتن بورسیه شرکت کرد.
گارسیا مارکز در آن روزگار که در دبیرستان زیپاکوئیرا به تحصیل مشغول بود ، با انتشار مجله ای به نام لیتراتورا قدرت ادبی خویش را به سایر همکلاسیهایش بازشناساند ، ولی متاسفانه نشریه فوق بعد از یک شماره توقیف شد.
در سال 1947 مارکز تحصیل در رشته حقوق را در دانشگاه بوگوتا آغاز کرد.بی آن که نوشته ای را منتشر کند، مسئولیت ضمیمه دانشگاهی مجله هفتگی رازون را به عهده گرفت و با پیلینو مندوزا و کامیلو تورس آشنا شد.
در سپتامبر همان سال ، اولین نوول خود را در ضمیمه ادبی ال اسپکتادو منتشر کرد و در ماه دسامبر ، مارکز امتحانات سال اول حقوق را گذراند.
در ژانویه سال 1950 ، گارسیا مارکز مقله نویس روزنامه ال ارالدوی بارانکیا شد.
نوشتن کتاب "برگ‌ریزان" را همان سال اغاز کرد.
در سال 1951 ، مارکز به کارتاخنا ، جایی که والدینش در آن مستقر شده بودند ، برگشت.
اما در سال 1952 ، دوباره به بارانکیا برگشت و دست‌نویس برگ‌ریزان به انتشارات لوسادای بوینس آیرس داد ، اما رد شد.با این حال او همچنان به خواندن ،سیر و سفر کردن و نوشتن و نوشتن ادامه دادو سرانجام در سال 1955 کتاب برگ ریزان منتشر شد.
در ژانویه سال 1957 ، مارکز نوشتن "کسی به سرهنگ تامه نمی نویسد" را تمام کرد. در ماه مه همراه مندوزا به آلمان شرقی رفت.در ژوئیه ، باز به همراه پلینیو مندوزا ، به شوروی سفر کرد و از آنجا ، به مجارستان رفت در ماه اکتبر ، به پاریس برگشت و گزارشی طولانی درباره ممالک بلوک شرق نوشت.
مارکز در مارس 1958 ، در جریان یک سفر کوتاه به کلمبیا ، با نامزدش مرسدس بارکاپاردو ازدواج کرد.در همان سال سردبیر مجله ونزوئلا گرافیکا شدوکتاب"کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد" را منتشر کرد.همچنین بسیاری از قصه های کتاب مراسم تدفین مادربزرگ . رمان ساعت شوم را به پایان رساند.
در آوریل 1961 ،"کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد" مجددا چاپ شد.در همین سال به مکزیک رفت و با زن و فرزند دو ساله‌اش زندگی کرد.برایفیلمهای سینمایی فیلمنامه نوشت.همچنین دستنویس داستان ساعت شوم را به مسابقه ملی رمان که در بوگوتا توسط شرکت نفت اسو ترتیب یافته ، فرستاد و جایزه اول آن را از آن خود کرد.
در سال 1962 کتاب"کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد" وی در مکزیک منتشر شد.همچنین ترجمه همان کتاب در پاریس.اولین روایت پاییز پدرسالار را هم در همین سال نوشت.در سال 1965 ، نوشتن صد سال تنهایی ، را آغاز کردو در آوریل 1968 ، صد سال تنهایی در بوینس آیرس منتشر شدو به موفقیتی فوری و چشمگیر رسید طوری که کتاب به طور مداوم تجدید چاپ می‌شد.
در سال 1969 ، صد سال تنهایی ، جایزه فرانسوی بهترین کتاب خارجی را نصیب خود کرد.
در سال 1970 در بارسلون سرگذشت یک غریق چاپ شد.مارکز پس لز اینکه پست "سفیر" بودن در بارسلون را رد کرد ، به سفر طولانی در کشورهای کاراییب پرداخت.
انتشار نوول های کتاب داستان غم‌انگیز و باورنکردنی ارندییرای ساده‌دل و مادربزرگ سنگ‌دلش ، باعث شد که جایزه رومولوگایه‌گوس را در مورد بهترین رمان به دست آورد.
در سال 1976 ، پاییز پدرسالار منتشر شد.
در فوریه سال 1981 ، اولین مجموعه آثار روزنامه نگاری‌اش در بارسلون چاپ شد.در ماه مارس همان سال ارتش کلمبیا او را تهدید کرد فورا کشورش را ترک کند و او هم ناچار به مکزیک بازگشت.
در سال 1982 ، کتاب چشمان آبی رنگ سگ را منتشر کرد و نیز در همین سال موفق به اخذ جایزه ادبی نوبل گردید.
کتاب عشق سالهای وبا را در 1986 منتشر کرد.
انتشار کتاب ژنرال در هزار توی خویش در سال 1989 در سطح جهانی جنجال آفرید.
در 1992 ، کتاب از عشق و شیاطین دیگر ،1996انتشار پرونده یک گروگانگیری ، 1998 کارگاه سناریو نویسی و فرهنگ جامع اصطلاحات آمریکای لاتین،1999 سرزمین کودکان و برای آزادی و در سال 2000 دو عنوان کتاب به نام یاداشت‌ها و خانه بزرگ از او منتشر شد.
تا همین اواخر ، مارکز با همسر ، دو فرزند ، عروس و نوه شش‌ساله‌اش در شهر نیومکزیکو زندگی می‌کردند ، اما با وخامت اوضاع جسمانی و سرطان روبه‌پیشرفت ،همچنین با احساس نزدیکی مرگ ، به سرزمین خود بوگوتا رفت.از چندی پیش ، عنوان بزرگ‌ترین مرد و مرد سال 1999 آمریکای لاتین رسما به وی داده شد.
آخرین کتابی که از مارکز در ایران چاپ شد"زیستن برای بازگفتن" بود.

در میان آثار گوناگون مارکز ،صد سال تنهایی ، پاییز پدر سالار ، عشق در سالهای وبا ، کسی برای سرهنگ نامه نمی نویسد و ژنرال در هزارتوهای خود ، اهمیت و ارزش ویژه‌ای دارند


:: موضوعات مرتبط: گابریل گارسیا مارکز , زندگی نامه , ,
:: برچسب‌ها: زندگی نامه گابریل گارسیا مارکز , ,



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد